نمایشگاه کتاب تهران

پسر گلم.نفس مامان

امروز جمعه 25 اردی بهشت سال 94 ساعت یک و نیم نصف شبه .شما و آبجی عسل و بابا مهرداد لالا کردین و منم اومدم اینجا تا بعد مدتها چند تا عکس از نفسم بزارم.اینم عکسای پسر خوشگل من در نمایشگاه کتاب تهران

الهی من دورت بگردم با اون شکل ماهت 

عاشقتم نفسکم.این روزا مامان بدجور گرفتاره.واسه همین دیر به دیر میام اینجا.قول میدم رفتیم کانادا ایشاا... بیشتر برات بنویسم.از کارای قشنگت بگم که عاشق موس کامپیوتر هستی.از خواب که پا میشی میدوئی میای سمت موس و براش میداری.تا میگم ادرین در میری و موسو دنبال خودت میکشی.تا حالا این موس بیچاره چجوری سالم مونده خدا میدونه.

عاشق بیرون رفتنی.امروز بابایی فقط پیرهنشو پوشیده بود دوییدی رفتی بغلش و هی میگفتی ده.یعنی ددر.کلن عاشق بیرون رفتنی.اگر بابا لباس بپوشه محاله بیای بغل من.فقط دوست داری بغل بابایی باشی.

الان نفسک من 6 تا صدف خوشگل داره .دو تا بالا و 4 تا پایین.عشق مامان و باباشه درست مثل آبجی خوشگلش.ایشاا... خدا همیشه و همیشه کنارتون باشه جوجوهای من.دوستون دارم.یک دنیاااااااااا